من تو همه ی شبای بی ستارم با تو حرف می زدم اما تو هیچ وقت حرفای منو نشنیدی!چرا؟ همیشه وقتی خواستم لبامو باز کنم گوشاتو محکم می گرفتی!چرا؟
من تو همه ی شبای پر ستارم به تو نگاه می کردم اما تو صورتتو می گرفتی تا من نبینمت!چرا؟
همیشه وقتی من منتظر نگاه تو بودم تو فقط منو نمیدیدی!چرا؟
ما هر دو نابیناییم:
من برای اینکه جز تو کسی رو نمی بینم.
و
تو برای اینکه جز من همه را می بینی.
بگذار گریه کنم...
بگذار تا این بغض شوم بترکد...
بگذار همه به من بخندند ...
بگذار آسمان هم گریه کند از دوری تو...
بگذار اشک هام سیلی شود و من را به پیش تو آورد و تو مثل همیشه از من فرار کنی
و من هم باز فقط برای تو گریه کنم بگذار...
من فقط تو را دوست دارم نه هیچ کس دیگر را...
ازت نمی خوام :
دوسم داشته باشی
برام باشی
پیشم باشی
همدمم باشی
هم راهم باشی
هم سفرم باشی
فقط ازت می خوام
بدونی که من:
«دیوانه وار عاشقت هستم»
چرا نمی خوای باور کنی که من دوستت دارم...