بگذار گریه کنم...
بگذار تا این بغض شوم بترکد...
بگذار همه به من بخندند ...
بگذار آسمان هم گریه کند از دوری تو...
بگذار اشک هام سیلی شود و من را به پیش تو آورد و تو مثل همیشه از من فرار کنی
و من هم باز فقط برای تو گریه کنم بگذار...
من فقط تو را دوست دارم نه هیچ کس دیگر را...
امروز وقتی نوشته های تو رو خوندم بغضم گرفت می فهمم چی میگی گاهی اوقات آدم از همه چی خسته میشه از همه کس گاهی هم آدم از دیگران می ترسه می ترسه که مسخرش کنن می ترسه که همه تنهاش بذارن اما چی کار میشه کرد روزگار کار خودشو می کنه ما هم مجبوریم کار خودمونو بکنیم من که دیگه نمی تونم به هیچ کس اعتماد کنم